(وبسایت مداحی کربلایی محسن احمدی)

(سایت مداحی کربلایی محسن احمدی)
بانوای دلنشین کربلایی محسن احمدی دوشنبه شبـــــــها راس ساعت:21 نعمت آباد خ میرزایی جنب خیابان مینو حسینیه حضرت ابوالفضل العباس(ع)،سامانــــــه هیئت:09381954355،سایت سیاسی مذهبی،اشعار مذهبی،اشعار مهدوی،احادیث و روایات
دانلود مداحی با صدای کربلایی محسن احمدی
آخـــرين مـطالــــــب
لـــــینک های ویـــــژه

بى هوش بودن امام سجاد(ع) در طول حادثه كربلا

حاجى نورى كه داستان جعلى و تحريفى ديگرى درباره امام زين العابدين (عليه السلام) نقل مى كند. مى گويد: در روز عاشورا وقتى كه براى اباعبدالله ياورى باقى نماند، حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) فرمود: پدر جان كار شما و اين مردم به كجا كشيد؟ (يعنى تا آن وقت امام زين العابدين بى خبر بوده است ) امام فرمود: پسر جان به جنگ كشيد. امام زين العابدين فرمود: حبيب بن مظاهر چه طور شد؟ قتل . هر كس از اصحاب را كه اسم برد، فرمود كشته شد؟ بعد بنى هاشم را پرسيد. قاسم بن الحسن چه طور شد، قتل . برادرم على اكبر چطور شد؟ قتل . عمويم ابوالفضل چه شد؟ قتل . و فرمود بدان در ميان خيمه ها غير از من و تو مردى نمانده است .
حاجى نورى مى نويسد: ((اين قصه است و حواشى بسيار دارد و صريح است در آنكه جناب زين العابدين از اول مقاتله تا وقت مبارزه پدر بزرگوارش ابدا از حال اقربا و انصار و ميدان جنگ خبرى نداشت .))
اين جعل است . دروغ است . امام زين العابدين (عليه السلام) كه العياذبالله آن قدر مريض و بيهوش نبوده كه نفهمد چه گذشته است . تاريخ مى نويسد: حتى در همان حال حركت كرد و فرمود عمه ! عصاى مرا با يك شمشير بياور. اصلا يكى از كسانى كه حاضر در واقعه بود و آن را نقل كرد، شخص ‍ امام زين العابدين است.
(1)

بى بى شهر بانو

تحريف ديگر مربوط به واقعه كربلا اين است كه مى گويند: شهربانو مادر حضرت سجاد (عليه السلام) در كربلا بوده است و بعد كه امام حسين (عليه السلام) شهيد شده است ، يك مرتبه سوار بر اسبى كه در آن جا بسته بوده شده و شلاق زده به اين اسب و بعد هم لشكر عمر سعد او را تعقيب كرده اند، او فرار كرده و آنها آمده اند. حالا اگر بگوييم است بى بى شهربانو نظر كرده بوده ، ناچار بايد بگوييم اسبهاى لشكر عمر سعد هم نظر كرده بوده اند كه صد و پنجاه فرسخ يك نفس آمده اند! و تازه آنها نظر كرده تر بودند چون وقتى بى بى شهربانو به آن كوه رسيد، ديگر اسبش داشت از راه مى ماند، آنها داشتند مى رسيدند، وقتى كه داشتند او را مى گرفتند مى خواست بگويد: ((يا هو)) مرا بگير، اشتباه كرد گفت : ((يا كوه )) مرا بگير و كوه هم گرفت !
عجيب است ! گفت : خسن و خسين دختران مغاويه ! تاريخ و حديث به ما مى گويد: والده مكرمه حضرت سجاد (عليه السلام) در نفاس ، يعنى بعد از وضع حمل از دنيا رفت و اساسا در كربلا وجود نداشت . يك مقتل را شما نمى بينيد كه گفته باشد: والده حضرت سجاد - حالا يا بى بى شهربانو يا هر كسى ديگر - اصلا در كربلا وجود داشته است . افسانه اى است كه افسانه سازها جعل كرده اند، يك عده هم به آن اعتقاد داشته اند. عده اى مى گويند: حالا ما چه كار داريم به اين حرف . دروغ است كه دروغ باشد، ولى مردم از همين راه بالاخره ايمان و اعتقادى پيدا كرده اند
.(2)
اربعين : نمونه ديگر اربعين است ، كه در آن روز، اين روضه را مى خوانند و مردم هم خيال مى كنند اين طور است كه اسرا از شام به كربلا آمدند و به دو راهى عراق و مدينه رسيدند و از ((نعمان بن بشير)) خواستند كه آنها را به كربلا ببرد و در آنجا به جابر ملاقات كردند و امام سجاد هم با جابر ملاقات كرد.
در صورتى كه بجز در كتاب لهوف (كه آن هم نويسنده اش ؛ يعنى سيد بن طاووس در كتابهاى ديگرش آن را تكذيب كرده و لا اقل تاييد نكرده است )، در هيچ كتاب ديگر چنين چيزى نيست و هيچ دليل عقيلى هم اين را تاءييد نمى كند. آنچه در اربعين حقيقت دارد، زيارت جابر و عطيه عوفى است . اما عبور اسرا از كربلا و ملاقات امام سجاد (عليه السلام) با جابر افسانه است . اصلا راه شام از كربلا نيست . راه شام به مدينه از همان شمام جدا مى شود، ولى مگر مى شود اين قضايايى را كه هر سال گفته مى شود از مردم گرفت
.(3)
تسلى دادن ابو حمزه ثمالى به امام سجاد (عليه السلام): افسانه منسوب به ((ابو حمزه ثمالى )) اين است كه در خانه امام سجاد (عليه السلام ) را كوبيد، كنيزكى آمد. چون فهميد ابو حمزه است خدا را حمد كرد كه او را رساند كه حضرت را تسلى دهد چون امروز دو مرتبه حضرت بيهوش ‍ شدند. پس ابوحمزه داخل و شد و به اينكه شهادت در اين خانواده موروثى است ، جد، پدر، عمو، و... همه شهيد شدند تسلى داد. امام فرمود: بلى اسارت در اين خانواده موروثى نبود، آنگاه شمه اى از حالات اسيرى عمه ها و خواهران را بيان كردند.(4)
امام صادق (عليه السلام) در كفشكن : از ((هشام بن حكم )) مطلبى نقل كرده اند كه خلاصه اش اين است : ايامى كه امام صادق (عليه السلام) در بغداد بودند، هشام بايد هر روز به محضر امام مى رسيد. روزى يكى از شيعيان ، او را به يك مجلس عزا دعوت مى كند و او معتذر مى شود كه بايد در حضور امام باشم . او مى گويد: از امام اجازه بگير و هشام مى گويد: اسم اين مطلب را پيش امام نمى شود برد كه منقلب مى شود. او گفت : بى اجازه بيا. هشام گفت : اين هم ممكن نيست ، زيرا امام از من خواهد پرسيد آخر كار هر طور بود هشام را برد. روز بعد امام جويا شد و هشام فاش كرد. امام فرمود: گمان مى كنى من در آنجا نبودم يا در چنين مجالسى حاضر نمى شوم ؟ عرض كرد شما را در آنجا نديدى ؟ عرض كرد: جامه اى در آن جا افتاده بود. فرمود: من بودم كه عبا بر سر كشيدم و روى زمين افتادم !
نظير اين افسانه اى است درباره امام سجاد (عليه السلام) كه در يكى از مجالس عزادارى شركت كرده بود و چراغها را خاموش كردند! و بعد كه مجلس ختم شد و چراغها روشن شد، ديدند امام كفشهاى عزاداران را جفت كرده است
.(5)

غبار زوار امام حسين (عليه السلام)، برات آزادى از جهنم : با اين كه مى دانيم اين حكايت افسانه است و افسانه سازها ساخته اند، نقل مى كنيم كه فلان نصرانى گنهكار بود، چنين و چنان كرده بود. اتفاق افتاد كه در اثر حادثه اى با زوار كربلا همراه شد و در بيرون دروازه ، زوار از مركبها پايين آمدند و رفتند به زيارت نصرانى چنن مسلمان نبود، وارد شهر نشد، بيرون دروازه مان و روى اثاثيه خوابيد. قافله هاى زوار مى آمدند و مى رفتند و غبار قافله روى بدن اين نصرانى مى نشست . نصرانى خواب مى ديد كه روز قيامت است و مردم دسته دسته معرفى مى كنند كه اينها مثلا دسته سينه زن ها، اينها زنجير زنها هستند، اينها قهوه چى مجالس روضه خوانى بوده اند، اينها چه بوده اند و سيدالشهدا به اينها دسته دسته برات آزادى مى دهد تا تمام مى شوند و صورتى پيش ملائكه باقى مى ماند. بعد حضرت مى فرمايد: يك نفر از قلم افتاده كه شما او را معرفى نكرديد. عرض مى كنند: خير، كسى باقى نمانده ، ما ملائكه هستيم ، اشتباه نمى كنيم ، دفترهاى ما مضبوط است . مى فرمايد: خير، اشتباه كرده ايد، يك نفر نصرانى دم دروازه خوابيده و در وقتى كه خواب بود قافله زوار عبور كرده اند و بر روى لباس هاى او گرد و غبار زوار من نشسته و كسى كه گرد و غبار زوار من روى لباسش يا بدنش بنشيند، نبايد به جهنم برود. يك برات آزادى هم به نصرانى مى دهند.

منبع مطالب:

(1) حماسه حسينى ، ج 1، ص 90، و ج 2، ص 179
(2) سيرى در سيره نبوى (ص )، صص 135 - 134
(3) حماسه حسينى ، ج 1، ص 71، ج 2، ص 170
(4) همان ، ج 2، ص 180
(5) حماسه حسينى ، ج 2، ص 180

نظر یادت نره همسنگر عزیز ░▒(پایگاه مداحی کربلایی محسن احمدی)▒░


๑۩๑ سید مهدی رضوی:09381954355 ๑۩๑

نظرات شما عزیزان:

طاها اوصالی از زنجان پایتخت شور وشعور حسینی
ساعت20:05---13 شهريور 1391
با سلام برآقا کربلایی محسن احمدی: ما مطالب شما را در رابطه با تحریفات وقایع کربلا از منابع معتبرازجمله حماسه حسینی شهید دانشمند آیت الله مطهری که در http://heiat110.loxblog.com منتشر می شود پیگیر و مطاله می کنیم. خیلی خوب است مخصوصا اگر هر دفعه فقط یک مطلب آورده شود ،(در واقع چندین مطلب بنظر من در یک صفحه قرار داده نشود.) طاها اوصالی20 از زنجان
پاسخ:سلام همسنگر ممنون از نظر شما و به روی چشم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


مـــــوضوعات مـــــرتبط: داســــــتان هـــــا، داستانهای مذهبی، داستانهای آموزنده، دانستنیــــــــــــها، دانستنیهای دینی، ،
بــــــــــرچـــسب‌هــا: بى هوش بودن امام سجاد(ع), بى بى شهر بانو, گرياندن مردم, مظلومانه كشته شدن امام حسين (ع), شب عاشورا, امام حسين (عليه السلام), جعل روضه دروغين, جعل روضه, مجلس روضه خوان, روضه, روضه دروغ, اهل منبر, مداحان, واعظ, تحریف روضه, مجلس روضه,
[ 13 / 6 / 1391 ] [ 19:35 ] [ سید مهدی رضوی ] [ ]
░▒ نظر یادت نره همسنگر گرامی، برای بهتر شدن سایت لطفا اینجا کلیک نمائید heiat110.lxb.ir ▒░
پایگــاه مداحـــــــــــی

بــــــسـم الله الـــــــرحــمن الـــــــرحــیـم شما جوانید قدر لحظات جوانی را بدانید هــرگز جـز بـرای رضـای خـدا کاری نکنید. {حــــــضـرت آیــت آلله امــام خـامنـــه ای} تـا کــــــــور شـود هــر آنکـــه نـتواند دیـــد بین مـــن و رهبــــــر عزیزم عهــدی سـت ســید عــــــــلی حســــینی خـامنـــه ای فـــــرمانده ی ارشد سـپاه مهـــدی سـت شــادی دل حـضــرت زهــرا(س) صـــلوات نــویسنده: ســـــیـد مـهــــدی رضـــوی
مـوضوعــــــــــات وب
امـــــــکانات وب